اگه بهت گفتم که سر نوشت بوده / داستانمون بد و زشت بوده / نه نکنی باور / نه،نه نکنی باور
اگه بهت گفتم که دیگه راهی نیست / خونمون بی تو خالی نیست / نه نکنی باور / نه ، نه نکنی باور
دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.